تا که بودیم نبودیم کسی ، گشت مارا غم بی همنفسی ، تاکه رفتیم همه یار شدند ، خفته ایم و همه بیدار شدند ، قدر آیینه بدانیم چو هست ، نه در آن موقع که افتاد و شکست .
موج اگه می دونست که ساحل هیچ وقت دستش رو نمیگیره ، هرگز نفس نفس نمیزد برای رسیدن بهش .
نظرات شما عزیزان: